فیکشن[محکوم شده]p42

بـا گیـر آوردن فـرصت منـاسب،کمـی سـرش رو خـم کـرد و نگـاهی بـه اطـراف انـداخت.
بـا نـدیدن کسـی و نشنـیدن صـدایی آهـسته از بـوته خـارج شـد و کمـی بـدنش رو تکـون داد تـا از شـر حشـره های ریـزی کـه داخـل لبـاسش راه میرفـتن خلـاص بشـه.
آروم و بـا احتـیاط دوبـاره نگـاهی بـه اطـراف انـداخت و سپـس بلنـد شـد و سـریع شـروع بـه دویـدن کـرد....

چنـد بـار صـدای آژیـر و بلنـد گوی پلیـس کـه اسمـش رو صـدا میـزد شنیـده بـود امـا از تـرس اینکـه اون افـراد هنـوز اونجـا بـاشن و صـداشو بشنـون مجبـور بـه سکـوت شـده بـود.
امـا الـان کـه موقعـیتش رو داشـت سعـی میکـرد سـریع بـه همـون سمتـی کـه صـدای پلیـس هـا رو شنیـده بـره.



*
*
*


مـرد بـا خشـم اسلحـش رو روی زمیـن پـرت کـرد و بـه سمـت مـرد تـرسیده پشـت سـرش هجـوم بـرد و محکـم یقـه‌اش رو تـوی دستـش گـرفت و مشـت محکمـی تـوی صـورتش کـوبید.
_مردتـیکه بـی‌عرضـه!!!فقـط قـرار بـود یـک کـار انجـام بـدی!
حتـی همـونم نمیتـونی بـه درستـی انجـام بـدی،پـس وجـودت بـه چـه درد میخـوره؟هـوم؟همـون کـه بمیـری بهتـره.

اسلحـه زیـر دستـشو چنـگ زد و بـه سمـت سـر مـرد گـرفت کـه مـرد تـرسیده و لـرزان زمـزمـه کـرد.
_ن-نه....خـواهش میکنـم!!رئیـس‌!!....مـن زن و بچـه دار-

بـدون تـوجه بـه التمـاس هـای مـرد،بـدون اینکـه اجـازه بـده حرفـش رو تمـوم کنـه مـاشه رو کشیـد و یـک سـوراخ بـزرگ و قـرمز وسـط پیشـونی مـرد ایـجاد کـرد.
_مـردک احمـق!

.
.
.

بـا خستـگی نفـس نفـس زد و روی زانـو هـاش خـم شـد تـا نفسـش رو تـازه کنـه.
امـا بـا شنیـدن صـدای سـگ هـای پلیـس و....و...تهیونـگ؟
نـاخـودآگـاه لبخنـد خستـه‌ای زد و بـا تلـو تلـو بـه سمـت صـدا رفـت.
سرعتـش رو بیشتـر کـرد و سعـی کـرد سریعتـر بهشـون بـرسه.
بـا نـزدیک شـدن و واضـح شـدن بـدن برجـسته پسـر مقـابل لبخنـدش عمیـق تـر شـد و لـب های خشـک شـدش رو از هـم فـاصله داد تـا اسـم پسـر رو صـدا بـزنه...
_تهیـو-
کـه درسـت همـون لحظـه دستـی جلـوی دهنـش قـرار گرفـت و دسـت دیگـه دور کمـرش حلـقه شـد و اون رو بـه سمت عقـب کشیـد...‌


خیلی خیلی متاسفممم که نبودم.
این مدت شهرستان بودیم و متاسفانه اونجا نت نداشت و الان هم به بدبختی تونستم آنتن گیر بیارمم

لذت ببرید و لایک و کامنت بزارین تا پارت بعدو بزارممم

از مدرسه هاتون چخبر🌚
دیدگاه ها (۲۴)

فیکشن[محکوم شده]p43

این انشای مدرسم بودو معلم گفته بود موضوعش ازاده و خب..

فیکشن[محکوم شده]part41

فیکشن[محکوم شده] part40

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط